دیدگاهها، رهنمودها و هشدارهای اسلامی شیخ فضل الله نوری
1.نیاز اجتماع به قانون
*... حفظ نظام عالم، محتاج به قانون است و هرملتی که تحت قانون داخل شدند و برطبق آن عمل نمودند امور آنها [بسته] به استعداد قابلیّت قانونشان، منظّم شد...*تدبیر منزلی که اول مرحله ی حکمت عملی است، بدون دستور نمی شود؛ تدبیر مملکتی چگونه بدون قانون ممکن خواهد بود؟!
2.بهترین و کاملترین قانون، کدام است؟
*بر عامّه ی متدیّنین معلوم است که: بهترین قوانین، قانون الهی است و این مطلب، از برای [فرد] مُسلِم، محتاج به دلیل نیست.*بحمدالله ما طایفه ی امامیّه بهتر [ین] و کاملترین قوانینِ الهیّه را در دست داریم. چون که این، قانونی است که وحی فرموده او را خداوند عالم به سوی اَشرفِ رُسُلش و خاتم انبیایش، و وحی فرموده که: (اَلَیوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ أتمَمتُ عََلَیکُم نِعمَتی) (2) ... وجامع است جمیعِ ما یَحتاجٌ اِلَیهِ النّاس (3) را.
*قانون الهی ما را کافی است.
3.خاتمیت و کمال دین اسلام، به معنی کامل بودن دستورات آن است، و متقابلاً اعتقاد به نقص و ناتمامی فقه اسلامی، و موافقت با تغییر یا تکمیل برخی از موادّ آن به بهانه و عنوان «مقتضیات عصر»، با ایمان به خاتمیّت و کمال دین اسلام مغایرت دارد.
*قانونِ الهی ما، مخصوص به عبادات نیست، بلکه حکمِ جمیعِ موادّ سیاسیّه را بر وَجهِ اَکمَل و اَوفی داراست، حتی اَرشُ الخَدشَ.(4) لذا ما ابداً محتاج به جعل قانون نخواهیم بود.*اگر کسی را گمان آن باشد که مقتضیات عصر، تغییر دهنده ی بعض موادّ قانون الهی است یا مُکَمِّلِ آن است، چنین کسی... از عقاید اسلامی خارج است. به جهت آنکه: پیغمبر ما خاتم انبیاست و قانون او ختم قوانین است و خاتَم، آن کسی است که آنچه مقتضیِ صلاحِ حالِ عباد است، اِلی یومِ الصُّور (5) به سوی او وحی شده باشد و دین را کامل کرده باشد. پس بالبدیهه چنین اعتقاد، کمال منافات را یا اعتقاد به خاتمیّت و کمال دین او دارد و انکار خاتمیّت، به حکم قانون الهی، کفر است.
*والله ابداً گمان آن نداشتم که کسی جعل قانون [جدید در برابر قانون الهی] را امضا کند و از برای مملکت اسلام، قانونی جز قانون الهی بپسندد و مقتضیات عصر را مغایر بعضی مواد قانون الهی بداند؛ و مع ذلک او معتقد به خاتمیت و کمال دین محمّد (ص) باشد.
4.امتیاز قوانین الهی: تنظیم هماهنگ معاش و معاد
*ماها باید، برحسب اعتقاد اسلامی، نظم معاش خود را قسمی بخواهیم که امرمعاد ما را مختل نکند، و لابد چنین قانون، منحصر خواهد بود به قانون الهی. زیرا اوست که جامع جَهَتَین یعنی نظم دهنده ی دنیا و آخرت است.5.احکام اسلام، تغییر پذیر نیست
*ما اهل اسلام، شریعتی داریم آسمانی و جاودانی که از بس متین و صحیح و کامل و مستحکم است نسخ برنمی دارد. صادع آن شریعت، در هر موضوع، حکمی ــ وبرای هر موقع، تکلیفی مقرَّر فرموده است.*... نمی شود که جایز شود تغییر بدهند قانون الهی را و جعل قانونی برخلاف آن نمایند ولو در یک مورد، زیرا مخالفت عملی [با] قانون الهی، فسق است ولی تغییر دادن آن، کفر است. چونکه تخطئه ی قانون الهی است نسبت به این زمان.
*بر برادران دینی و اخوان اسلامی مکشوف می دارد، بلی چون معلوم است مملکت ایران، مملکت اسلامی است و شریعت اسلام، ناسخ شرایع سابقه، و ابدی است؛ چگونه می شود در احکام اسلامیه دخالت و تغییری واقع شود؟!
6.احتجاج قرآن مجید با آنان که درصدد تغییر قانون الهی اند
*تغییر احکام، از مختصّاتِ رُسُل است به [وسیله ی] وحی، [آن هم] مادامی که خاتم رسل (ص) مبعوث نشده باشد.*... قرآن مجید می فرماید که: مجلس شورا یا مجلس سنا یا غیر آن، حتی مداخله در من ندارد. من از جانب حکیم آمده ام و تغییری در من پذیرفته نخواهد شد، زیرا که: بالبداهه معلوم است که واضع قانون اوّلاً باید عالم به مصالح و مفاسد کلیّه ی عالَم، شخصاً و نوعاً، بوده باشد. ثانیاً آنکه باید رئوف باشد تا تکلیفات و تحمیلات که موجب ترقیّات ظاهر و باطن است، دونَ الطّاقه واَسهَلِ طُرُقِ مُوصِله (6) بوده باشد...
وحقایق این خصال ثلاث، مخصوص ذات حضرت اقدس احدیّت است که به موهبت، به مظاهرِ عُظمایِ خود انبیا (ص) خصوصاً به حضرت خاتم (ص) عطا فرموده و البته این نحو از قانون که مقنّن آن، عالِم عادل رئوف باشد محفوظ خواهد ماند. زیرا که بالفطره، هر شناسایی به حال مُقَنِّن، مُحِبّ وی خواهد شد و محبّت به مقنِّن، موجب حفظ قانون اوست (هَلِ الدِّینُ اِلاّ الحُبّ؟).(7) پس معلوم شد احدی از اهل عالم، حق مداخله در احکامِ مُنزَله (8) نخواهد داشت.
7.جعل قانون در برابر قوانین الهی، ممنوع!
*ما ابداً محتاج به جعل قانون نخواهیم بود... چون اسلام بدون اقرار به نبوّت مُحَقَّق نیست، و اقرار نبوت به غیر دلیل مُتَصَوَّر نیست و دلیل عقلی بر نبوّت، سوای احتیاج ما به چنین قانونی، و جهل و عجز ما از تعیین آن، نمی باشد و اگر خود را قادر بر آن بدانیم، پس دیگر دلیل عقلی بر نبوّت نخواهیم داشت.*جعل قانون [در برابر قانون الهی] کُلاً اَم بَعضاً منافات با اسلام دارد و این کار، کار پیغمبری است... [فردِ] مُسلِم را حقّ جعلِ قانون نیست.(9)
8.لزوم تحصیل علم به قوانین الهی:
*هزار حیف که افراد ملت ما را ابداً رغبت تحصیل علم [به قوانین الهی] ... نبوده و نیست و... گویا ماها، جهل [به قوانین الهی] را محبوبترین اوصاف یافته ایم!*بر شما باد که... تحصیل علم به قانون الهی بنمایید تا بدانید که قانون الهی ما را کافی است، و [همان] احسن و اکمل قوانین است.
9.بنای اسلام، بر عبودیت یعنی تسلیمِ صِرف در برابر خداوند استوار است ــ و تعبّد به قوانین الهی، تنها راه رهایی از هرگونه فساد، و بهره مندی صحیح و کامل از نعمات الهی در دنیا و آخرت می باشد.
*قوام اسلام به عبودیّت است، نه به آزادی [یعنی بی بند و باری و لاقیدی].(10)*از بدایت امر که آفتاب درخشان رسالت و نبوّت، از افق شرع انور اقدس محمّدی (ص) طالع و ساطع گشت که فاتحه ی قرآن مجیدش، خاتمه ی شرایع و ادیان گردید و دین مبینش، ناسخ ملّت جهانیان... همانا اوّل تشریع و تقنین ــ که سرخطّ سایر قواعد و سیاسات بود ــ در اسلام فرمودند و اساس این ملّت بیضا را بدان استوار نمودند، به حکم کریمه ی (وَ ما کانَ لِمُؤمِنٍ وَ لا مُؤمِنَةٍ اِذا قَضَی اللهُ وَ رَسُولُهُ أَمراً أن یَکُونَ لَهُمُ الخِیَرَةُ مِن أمرِهِم)، حکایت «رِقّیّت و بندگی» بود که قلمی نگذارند و قدمی برندارند مگر به قید عبودیّت و شرایط اسلامیّت، که:
اگر به دیده ی انصاف نظر اندازند، و دین به دنیا نبازند، تمام فروع شرعیّه و اوامر نبویّه (ص) ازاین سرچشمه سیراب [می شود].
کدام فرعی است از فروع و کدام اصلی است از اصول، خارج از حکم خدا و رسول؟ تا به آزادی [= رهایی و تخلّص از قیود و حدود شریعت] نگاهی اندازند یا به سختی پردازند؟! (11)
*به حکم اسلام، باید ملاحظه نمود که در قانون الهی، هرکه را با هرکس مساوی داشته، ما هم مساویشان بدانیم و هرصنفی را که مخالف با هرصنفی فرموده ما هم به اختلاف، با آنها رفتار کنیم تا آنکه در مفاسد دینی و دنیوی واقع نشویم.
*... قانون اسلام را بدان و عمل کن؛ به رضای خالقت باش تا در دنیا و آخرت بهره مند باشی.
10.قانون اساسی و مصوََّبات مجلس شورا بایستی صد درصد اسلامی باشد.
*ای برادر، نظامنامه، نظامنامه، نظامنامه؛ لکن اسلامی، اسلامی، اسلامی. یعنی همان قانون شریعت که هزار [و] سیصد و اندی است در میان ماهست و جمله [ای] از آن ــ که به آن، اصلاح مفاسد ما می شود ــ در مرتبه ی اجرا نبود، حالا بیاید به عنوان قانون، و اجرا شود.*عَلَیکُم بِطَلَبِ القانُونِ الأَساسیِّ الإسلامی، ثُمَّ عَلَیکُم بِطَلَبِ القانُونِ الأساسیِّ الإسلامی، فإنَّهُ مُصلِحٌ لِدینِکُم وَ دُنیاکُم.(12)
*باید مجلس مسلمانها، مجلسی باشد که تقویت اسلام بکند نه ترویج کفر.
*... قانون اساسی و قوانین مملکتی و ادارات و وزارتخانه ها باید صورت شرع و مطابقت با قرآن، که کتاب آسمانی است، داشته باشد.
*مگر دولت می تواند شرعاً اعراض ازقانون الهی بکند و خود را از تحت آن قانون خارج کند، و خود قانونی جعل کند، و در مملکت مُجری دارد، و به این وسیله قانون الهی متروک شود؟!
11.حکومت اسلامی، آری؛ حاکمیت غربزدگی هرگز!
*چنین به نظر می رسد که اگر وضع مملکت برگرفتن خراج شرعی برصدقات لازمه از زکات و غیرها ــ و به عبارةٍ اُخری: اَخَذُ العُشرِ مِمّا یَنبِتُ مِنَ الإَرض (13) ــ و طرح جمیع عناوین دیگر، و صَرفِ در مصارف اصنافِ ثَمانیه، مِنَ العامِلینَ وَ الغارِمینَ و المُؤَلَّفَةِ [قُلوبُهُم] وَ فِی سَبیِل الله الخ (14) بشود... کارها اصلاح و زادَ فی شَرَفِ الإسلامِ، و َحَصَلَ الشَّرَفُ فَوقَ الشَّرَفِ، و فیهِ مِنَ الفَوایِدِ الإسلامِیّة ما لا یَخفی (15)...و امّا طرق دیگر، مِمّا عَلَیهِ مِلَلُ الاُروبیّین فَفیهِ اضمِحلالُ الدّینِ وَ انحِطاطُ الإسلامِ وَ أهلِهِ، وَ خَوفُ الوُقُوعِ ــ وَلَو بعدَ حینً ــ فی مفاسِدَ کَثیرَة.(16) و بالجمله اگر از اوّل امر، عنوان مجلس، عنوان سلطنت جدید بر قوانین شرعیّه باشد، قائمه ی اسلام همواره مُشَیَّد خواهد بود.
*دین اسلام، اکمل ادیان و اَتَمّ شرایع است و این دین، دنیا را به عدل و شوری گرفت. آیا چه افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخه ی شورای ما از انگلیس بیاید؟!
*مجلس، دارالشورای کبرای اسلامی است و به مساعی مشکوره ی حجج اسلام و نوّاب عامّه ی امام علیه السلام قائم شده و برای... حفظ حقوق و پیروان مذهب جعفری تأسیس گردیده است، ممکن نیست که آثار پارلِمِنت پاریس و انگلیس برآن مترتّب گردد و قانون آزادی عقاید و اَقلامِ (17) و تغییر شرایع و احکام از آن گرفت و بی افتتاح خَمّار خانه ها و اشاعه ی فواحش و کشف مُخَدَّرات [بی حجابی بانوان] و اباحه ی مُنکَرات نایل گردید.
*تمام مفاسد مُلکی و مخاطرات دینی [در عصر مشروطه] از اینجا ظهور کرد که قرار بود مجلس شورا راه ظلم و تعدّی و تطاول را مسدود نماید. امروز می بینیم در مجلس شورا، کتب قانونی پارلمنت فرنگ را آورده و در دایره ی احتیاج به قانون، توسعه قائل شده اند. غافل از اینکه ملل اروپا شریعت مدوّنه نداشته اند، لهذا برای هر عنوان، نظامنامه ای نگاشته اند و در موقع اجرا گذاشته اند، و ما اهل اسلام شریعتی داریم آسمانی و جاودانی ... و کامل و مستحکم...
12.شیخ با مشروطه ی ایرانی موافق بود، و با مشروطه ی فرنگی مخالف
الف ــ مشروطه ی ایرانی: مشروطه ی مشروعه
*... مشروطیت، حفظ حقوق ملّت، و تحدید حقوق سلطنت [یعنی گرفتن مجال خودکامگی از پادشاه] و تعیین تکالیف کارگزاران دولت است. بر وجهی که مستلزمِ رفعِ استبداد، و سلب اختیارات مستبدانه ی اولیای دولت بشود. و حدود این مجلس، اصلاح امور دولتی، و تنظیم مصالح مملکت، و رفع ظلم و تعدّی، و نشرعدل، و تصحیح دوائر وزارتخانه ها [است].به عبارةٍ اُخری وظیفه ی این مجلس این است که، به تَعاضُدِ افکار، اموری را که قابل مشورت و جرح و تعدیل و تغییر و تبدیل است، به وضع قوانین عرفیّه و نظارت در اجرای آن، مقرون به تسویه و انتظام نمایند. پس دخالت در احکام شرعیه و حدود الهیّه که بهیچوجه قابل تغییر و تبدیل نیست از وظیفه ی این مجلس خارج [بوده] و مرجع احکام و امور شرعیّه کسانی هستند که حضرت خاتم انبیا و ائمّه ی کرام (ع) معیّن فرموده اند و ایشان: علمای اعلام و عدولِ مجتهدینِ عظام هستند.
و مسلّم است که قوانین موضوعه در این مجلس، مخالف با قواعد شرعیه نبوده و نخواهد بود و چنانکه در قانون اساسی ذکر شده است هر مطلبی که مخالف با شریعت اسلامیه باشد، سِمَتِ قانونیّت پیدا نخواهد کرد و مراد به «حُریّت»، حُریّت مشروعه و آزادی در بیان مصالح عامّه است تا اهالی این مملکت، مثل سوابق ایّام، گرفتار ظلم و استبداد نباشند، و بتوانند حقوقی که از جانب خداوند برای آنها مقرّر است مطالبه و اخذ نمایند؛ نه حُرّیّتِ اربابِ ادیانِ باطله، و آزادی در اشاعه ی مُنکَرات شرعیه است که هرکس آنچه بخواهد بگوید و به موقع اجرا بگذارد.(18)
ب.مشروطه ی فرنگی: دموکراسی غربی
*... منتخبین از بُلدان، به انتخاب خود رعایا، در مرکز مملکت جمع شوند و اینها هیئت مقنّنه ی مملکت باشند و نظر به مقتضیات عصر بکنند و قانونی مستقلاً مطابق با اکثر آراء بنویسند موافق مقتضای عصر، به عقول ناقصه ی خودشان، بدون ملاحظه ی موافقت و مخالفت آن با شرع اَطهَر، بلکه هر چه به نظر اکثر آنها نیکو و مستحسن آمد او را قانون مملکتی قرار بدهند...13.جوهر عدالت، همان اجرای معروف و اجتناب از مُنکَر است که موارد و مصادیق آن در اسلام بخوبی مشخّص شده است. بسط عدالت راستین نیز، در گرو تقویت ایمان به مبدأ و معاد، و تعمیق حاکمیت دین برجان آدمیان است. حکومت در اسلام، صرفاً وسیله ای برای اجرای حدود و احکام الهی است و تحقّق این امر هم راهی جز تقویت علما و رجال سیاسی اسلامگرا ندارد.
*بِالعَدلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الأرض (19) و لزوم عدل، عقلاً و شرعاً، ظاهر است. لکن کلامی که هست، در تمیز مصداقش [یعنی در تشخیص مفهو م و مورد عدالت حقیقی] است.*اسلام ــ که دین ما وامّتان حضرت ختمی مرتبت است ــ از همه ی ادیان، اکمل، و بنای آن برعدل تامّ است. کما قال الله تعالی: (اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ) (20) و در دین اسلام، بحمد الله تعالی نیست مگر عدل.
*فی الحقیقه، سلطنت قوّه ی اجرائیّه ی احکام اسلام است.
*تحصیل عدالت [منوط] به اجرای احکام اسلام است.
*اقدام به معروف و اجتناب از منکر... حقیقت عدل است.
*هرمقدار، یقین به مبدأ و معاد، و خدا ترسی و امیدواری شدیدتر است، عدالت منبسط تر خواهد بود و هرچه از این کاسته شود، بی اعتدالی زیاده خواهد شد.
*اگر بخواهند بسط عدالت شود، باید تقویت به این دو فرقه شود:... «حَمَله ی احکام» و «اُولی الشَّوکَة من أهلِ الإسلام».(21) این است راه تحصیل عدالت صحیحه ی نافعه.
14.مسئولیت فقها و مجتهدان:
الف ــ استنباط و تبیین احکام الهی از کتاب و سنّت معصومین (ع)
*قانون ما مسلمانان، همان اسلام است که بحمدالله تعالی، طَبَقَةً بَعدَ طََبَقَه، رُواتِ اخبار و محدّثین و مجتهدین، متحمِّل حفظ و ترتیب آن شدند و حال هم، حَفَظه ی آن بحمد الله تعالی بسیارند.*مرجع کلّیّه ی احکام اسلامی در همه ی اعصار، بعد از نبیّ اکرم و ائمه اطهار (ع) مَدَی اللیلِ و النّهار علمای اسلام و مجتهدین عظام ضاعف الله اَقدارَهُم بوده و هست. و نشاید احدی غیر از سلسله ی جلیله را در احکام دخالت نماید.
*در واقع حادثه باید به باب احکام، که نُوّاب امام علیه السّلام اند، رجوع کنند و او استنباط از کتاب و سنّت نماید، نه تقنین و جعل.
*وظیفه ی [مجتهدین]... منحصر به آن است که احکام کُلیّه را ــ که موادّ قانون الهی است ــ از چهار دلیل شرعی استنباط فرمایند و به عوام رسانند و آن چهار: قرآن و اخبار و اجماع و عقل است؛ آن هم به نحو مخصوصی که مقرّر شده. و عمده آن است که باید ملاحظه فرمایند که در مقام استنباط، قیاس و استحسان را دخالت ندهند. چونکه در شرع امامیّه حرام است که از روی استحسان و قیاس، تعیین احکام الهیّه بنمایند.
*[خطاب به فقهای سراسر کشور:] قُرب هزار سال است که از غیبت کبرای حضرت حجة بن الحسن عجّل الله تعالی فرجه می گذرد. در این مدت متمادی، علمای بزرگ و نُوّاب عامّه در هر دوره رنجها برده و سختیها کشیده اند و از بذل عمر ومال چیزی دریغ نداشته اند تا دین اسلام و مذهب جعفری را یَداً بِیَد (22)، امروز به دست شما رسانیده اند.
شرح زحمات و خدمات و آثار قلمیّه و مجاهدات علمیّه ی آن بزرگواران را در حفظ شریعت و حراست اسلام شماها خود بهتر از همه کس می دانید.
در این عصر، تکالیف نیابت عامّه و مسئولیت تامّه، من جمیع الجهات، به شما متوجّه است. باید این اسلام را که ودیعه ی الهیّه است، لامحاله به همان قوّت و رونق و رواج که از اسلاف [= پیشینیان] گرفته اید، تسلیم اخلاف [= نسلهای بعد] بفرمایید.
ب ــ ولایت و سرپرستی جامعه، به نیابت از ولیّ عصر (عج)
*ولایت، در زمان غیب امام زمان عجل الله فرجه با فقها و مجتهدین است.*در زمان غیبت امام علیه السلام، مرجع در حوادث، فقهای از شیعه هستند و مجاری امور، به یَدِ ایشان است و بعد از تحقّق موازین، احقاق حقوق و اجرای حدود می نمایند و ابداً منوط به تصویب احدی نخواهد بود.
*... طبقه ی علما، خاصّه آنهایی که مبسوط الید باشند... زمامِ مِهامّ جمهور (23) به موجب [حدیثِ] «مَجاریُ الأُمور» (24) به یدِ آنهاست.
*در امور عامّه، وکالت صحیح نیست واین باب، باب ولایت شرعیّه است. یعنی تکلّم در امور عامّه و مصالح عمومی ناس، مخصوص است به امام علیه السلام یا نُوّاب عامّ او، و ربطی به دیگران ندارد و دخالت [= دخل و تصرف] غیرآنها در این امور حرام و غضب نمودن مسند پیغمبر و امام علیهم السلام است.
15.نظارت رسمی و دائمی مجتهدین بر مصوّبات مجلس
*مملکت ایران، از هزار و سیصد و چند سال قبل که از آیین زردشتی به دین مبین محمّدی (ص) شرف انتقال پذیرفته است، مجلس دارالشورای قائم دائم که امور جمهور اهالی را همواره اداره بکند نداشته است. امروز که این تأسیس را از فرنگستان اقتباس کرده، به همین جهت که اقتباس از فرنگستان است، باید علمای اسلام ــ که عِندَ الله و عِندَ رَسُولِهِ مسئول حفظ عقاید این ملّت هستند ــ نظری مخصوص در موضوعات و مقرّرات آن داشته باشند که امری برخلاف دیانت اسلامیه به صدور نرسد، و مردم ایران هم مثل اهالی فرنگستان بیقید در دین، و بیباک در فحشا و مُنکَر، و بی بهره از الهیّات و روحانیّات واقع نشوند.این ملاحظه و مراقبه، حسب التکلیف الشرعی، هم حالا که قوانین اساسی مجلس را از روی کتب قانون اروپا می نویسند لازم است، و هم مِن بَعد در جمیع قرنهای آینده الی یوم یقوم القائم عجّل الله تعالی فرجه.
16.غرب و غرب زدگان، در بوته ی نقد
*اهالی فرنگستان، بی قید در دین، و بی باک در فحشا و مُنکَر، و بی بهره از الهیّات و روحانیّات [اند].*[غربیها] مهمّی جز تکمیل حسّ ظاهر و قُوایِ نُکرَویّه [مثل غضب و شهوت] ندارند و عقولشان مُغَطّی [پوشیده] به اغطیه ی کثیره ی کثیفه شده.
*[مشروطه بازان] برای معالجه ی ظلم، دفع فاسد [= نظام استبداد فردی سلطنتی] به افسد [= نظام استبداد مضاعف و نوعی وارداتی غربی] کردند. قوانین مجعوله ی آنها که از روح آزادی اروپا [لیبرالیسم] برداشته شده بود، باعث شد که مردم فاسد العقیده، بی ملاحظه، بر ضعف اسلام، آنچه خواستند گفتند و نوشتند.
*منشأ این فتنه، فِرَقِ جدیده و طبیعی مشربها بودند که از همسایه ها [=روس و انگلیس] اکتساب نمودند.
17.ماکیاولیسم ممنوع!
*حکم قانون الهی، آن است که اگر عمل کردن به واجبی، محتاج به اسباب و مقدّمه ی حرامی باشد باید آن واجب را ترک کرد، زیرا که حرام، مقدمه ی واجب نمی شود.18.افکار و اعمال مشروطه خواهان، در بوته ی نقد
*در این عصر ما فرقه هاپیدا شده اند که بالمَرّه مُنکِر ادیان و حقوق و حدود هستند. این فِرَقِ مستحدثه را، برحسبِ تفاوتِ اَغراض، اسمهای مختلف است: آنارشیست، نَیهلیست، سوسیالیست، ناطورالیست، بابیست؛ و اینها یک نحو چالاکی و تردستی در اِثاره ی (25) فتنه و فساد دارند و به واسطه ی ورزشی که در این کارها کرده اند، هرجا که هستند، آنجا را آشفته و پریشان می کنند. سالهاست که دو دوسته ی اخیر از اینها، در ایران پیدا شده و مثل شیطان، مشغول وسوسه و راهزنی و فریبندگی عوامِ اَضَلّ مِنَ الأنعام هستند. یکی فرقه ی بابیّه است و دیگر فرقه ی طبیعیّه.این دو فرقه، لفظاً مختلف است ولُبّاً [= در باطن] متفّق هستند و مقصد صمیمی آنها نسبت به مملکت ایران، دو امر عظیم است: یکی تغییر مذهب، و دیگری تبدیل سلطنت [ازصورت و ظاهر اسلامی آن به صورت و باطن صد درصد ضدّ اسلامی].
*... این عدّه ی قلیل، به تدلیس و تلبیس، می خواستند که قانون و دین اسلام را تغییر بدهند، چنانکه آن سامری، دین موسی علیه السلام را از میان برد، که اوّل ترغیب کرد مردم را به خدای موسی علیه السلام، پس از آن گفت که این گوساله، خدای موسی علیه السلام است!
*شخصی از این شیاطین، وقتی در خلوت، به عنوان دلسوزی به اهل مملکت، می گفت که: اصلاح فقر این مملکت به دو چیز است: اوّل کم کردن خراج، ثانی زیاد کردن دخل. و از برای اوّل، بهتر چیزی که کلیّتاً خرج را تضعیف می کند رفع حجاب است از زنها، که آن وقت عوض بیرون و اندرون، یک دست خانه کافی است او را، یک دستگاه خدمتگزار بس است، یک دستگاه ارّابه به راه می افتد، یک میهمانی از دوستان زنانه و مردانه مجتمعاً بس است و هکذا!
*کو آن مَلاحده که می خواستند برحسب مقتضای عصر، قوانین طبیعیّین [مادّیّین و ناتورالیستها] را، آن هم به عقول ناقصه ی خود، در ایران جاری کنند و اطفال را طبیعی تربیت نمایند؟! کو آن اشخاصی که می گفتند و می نوشتند که لازم است به تعلیم اجباری، اطفال ایران در مدارس جدیده، به خطّ جدید و لسان پهلوی قدیم، تعلیم داده شوند تا آنکه دیگر نتوانند بخوانند این کتبی را که علما در عهد صفویّه نوشتند و سبب شدند که این خلافِ مِیشومِ (26) شیعه و سنّی بین مسلمانان افتاد که صفویّه محض مملکت گیری این خلاف را بین مسلمین انداختند و علما هم بهره [ای] از این آتش، به خرمن خود بردند و این کتابها را جعل کرده و نوشتند و برما لازم [است] که این کتاب[ها] را چون منشأ این خلاف است از بین برداریم و طریق آن، همین است که نوشتیم...!
آخر ای ملحد غلط گو! مگر آن علما که این کتابها را عهد صفویه نوشتند آیا یک خبری بی سند نوشتند؟! پس ببین «بحار» مرحوم مجلسی و غیر آن که هرخبری که نقل فرموده اند، اسم کتابی را که از او نقل نموده ذکر فرموده اند، و اکثر از آنها کتبی است که نهصد سال یا هزار سال یا هشتصد سال قبل نوشته شده و غالب آنها را فریقین قبول دارند.
19.هدف از تحصن شیخ در حضرت عبدالعظیم علیه السلام
*وضع حاضرمجلس [شورای صدرمشروطه]، و تبعیت آن با اصول فرنگ، و ظهور مذاهب باطله، و تسلّط فرقه ی ضالّه از بابیّه و بهائیّه و مجوس و طبیعیّه و...، اساس دین و دنیا را متزلزل کرده. هر قدر به زبان موعظه و نصیحت، استدعای تشکیل مجلس محاکمه و تطبیق [قوانین] بر شرع مطهّر کردیم، غیرامتناع جوابی ندادند.هرقدر خواستیم که اساس این مجلس را طوری بکنیم که مایه ی آسایش عباد و امنیّت بلاد باشد استنکاف کردند. لهذا هیئت مقدس علما و طلاّب و مؤمنین و عقلای مسلمین [مهاجرین به حضرت عبدالعظیم (ع)] حاضر شده اند که به بذل نَفسِ نفیس (27)، عهدی را که با خداوند نموده اند وفا کنند و ودیعة الله را نگاهداری نمایند و شرع شریف را به طوری که از اسلاف گرفته اند، به اخلاف سپارند و پاس صدمات و زحمات حضرت رسول و ائمه ی هدی علیهم السلام و شهدا و صدیقین، مهاجرین، انصار، و فقهای سلف [را] داشته باشند. شما همکیشان، در همین تکلیف با ماها شراکت دارید و عندالله مسئول هستید... همّت فرمایید دین خدا را نصرت کنید. این مجلس را بر شالوده ی صحیحه ی شرعیه بنا کنیم و اشخاصِ خداشناسِ عاقبت بینِ دیندار را به عضویّت تعیین نماییم و بندگان خدا را مُرفَّه الحال نموده، دین و دنیا را معمور و کافّه ی ناس آسوده [کنیم] تا بتوانیم از عهده ی جواب الهی یوم یقوم الناس لربّ العالمین برآییم. (ان تنصروا الله ینصرکم و یثبّت أقدامکم).
*شَهِدَ الله مقصودی جز رفع اشتباه اخوانم از امور دینیّه... نیست.
20.هشدار به همگان!
*چشم سَرباز کنید و گوش قلب قرار دارید! مصلح را از مفسد تمیز دهید!
*لازم است برطبقه ی علما، خاصّه آنهایی که مبسوط الید باشند و زمام مهامّ جمهور به موجب [حدیث] «مجاری الامور» به یدِ آنهاست، حتّی المقدور قبل از ابتلای به واقعه علاج فرمایند.
*الله الله فی حفظ بیضة الاسلام!
*تا رگی در ماهاست، در نصرت شرع حاضریم: (اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم).
*ابداً راضی نمی شویم که وَهنی به اسلام و دین ما برسد.
*ما تن به تضعیف اسلام و تحریف احکام، نخواهیم داد «مادامَ مِنَّا الرُّوحُ فِی الجُثمان».(28)
*بر همه لازم است حفظ دین و آیین شریف حضرت سیّد المرسلین (ص).
*همه وقت، مقصود ما و سایر مسلمانان، حفظ کتاب مجید الهی و اجرای حدود شرعیّه و تعظیم شعایر اسلام بوده و هست.
*تعرّض به امور دینی و اعتقادی، و ترتیب مقدّمات اضمحلال دولت اسلامی، مطلبی است که صبر در آن روا نیست.
*این پیردعا گو، آفتاب لب بام هستم. دیگر هوس زندگی ندارم و آنچه در دنیا باید ببینم، دید [ه ا] م. لکن تا هستم، در همراهی اسلام کوتاهی ندارم. این نیم جان خود را حاضر کرد [ا ه] م برای فدای اسلام. لذا اگر عرضی بکنم، مُعُلَّل [آلوده] به هیچ غرض دنیوی نیست. اگر مطلبی را خدا بخواهد، جهانیان دست به دست هم بدهند نمی توانند و بالعکس در این صورت از اسلام نباید گذشت... آدم از جان گذشته، خیلی کارها می تواند بکند.
*راضی هستم مرا با نفت آتش بزنند و رخنه در دین اسلام و مذهب جعفری ننمایند.
*راضی هستم مرا با بدترین عقوبت بکشند و رخنه در دین محمدی (ص) و طریقه ی احمدی ننمایند.
*اگر مرا به دار زنند، زهی سعادت من که در راه حمایت کردن از دین اسلام شهید بشوم.
21... وَ أمّا بِنِعمَةِ رَبَّکَ فَحَدِّث!
*شکر می نمایم خداوند عالم ــ جلّت عظمته ــ را که در این فتنه ی بزرگ آخر الزمان و امتحان عظیم اهل اسلام و ایمان که یَشیبُ فیه الصغیر و یهرم فیه الکبیر [یعنی مشروطه] این ضعیف عاجز را، با کثرت اعادی، موفّق به این توفیق بزرگ و مشرَّف به این تشریف سترگ فرمود و در بحبوحه ی غلبه ی اهل فساد و فتنه ی جهانسوز اهل عناد، کلمه ی حقّه ی اسلامیّه را ــ اِمتثالاً لأمر المَولی وَ مُجانباً عن الغَرضِ وَ الهَوی (29) ــ به بانگ بلند و صوت کافی وافی، در محضر و منبر و لوایح، به همه ی بلاد و عباد رساندم. و در موقعی که بزرگان متزلزل الأرکان [گردیده بودند]... نترسیدم و ادای تکلیف لازم خود را کردم. فَلَهُ الحَمدُ أولاً وَ آخِراً وَ ظاهِراً وَ باطِناً.22.لزوم توکّل و اعتماد جدّی به یاری و عنایت خداوند در برابر مشکلات:
*به هیچ حیله و به هیچ وسیله، حق زاهق نخواهد شد. و باطل فائق نخواهد آمد، الاِسلامُ یَعلُو وَ لایُعلی عَلَیهِ.*... لَیسَ لِباطِلِ إِلاّ جَولَة.(30) و این حق ما را صاحبی است قادر، و نگهبانی است مقتدر.
*مملکت مسلمانان را صاحبی است توانا.
*لامَلجَأ اِلاّ تَفویضُ الأمرِ اِلَیهِ... وَالّذی یُسَهِّلُ الخَطبَ أنَّ لِلبَیتِ رَبّاً یَحمیه.(31)
*أوّلُ العِلمِ مَعرِفَةُ الجَبّارِ وَ آخِرُ العِلمِ تَفوِیضُ الأمرِ اِلَیهِ فَأُفَوِّضُ أمرِی اِلَیهِ اِنَّهُ بَصِیرٌ بِی وَ بِکُلّ العِبادِ.(32)
*اَللّهُمَّ اَیِّدِ الدِّینَ وَ اَهلَهُ وانصُر حُماةِ الدِّین.(33)
*هیچکس، بساط شریعت مقدسه ی محمّدیه (ص) نمی تواند برچید. ای بسا آرزو که خاک شده!
پی نوشت ها :
1.سخنان شیخ با استفاده از مآخذ زیر تهیه شده است: مکتوبات و لوایح حاج شیخ فضل الله و یاران وی در ایّام تحصّن حضرت عبدالعظیم علیه السلام؛ رساله ی تذکرة الغافل و ارشاد الجاهل، منسوب به شیخ؛ رساله ی تحریم مشروطیت، نگارش شیخ؛ سخنان و نامه های شیخ به افراد و شخصیتهای گوناگون دینی و سیاسی همچون: مرحوم آقا نجفی اصفهانی، مشیرالسّلطنه، آقا سید صادق نیاکی مجتهد مازندران و...
مندرج در مجموعه هایی چون: «روزنامه ی شیخ فضل الله نوری»، دکترمحمد اسماعیل رضوانی، درج شده در: مجله ی تاریخ، نشریه ی دانشکده ی ادبیات وعلوم انسانی، ش2، جلد 1، 1356 ش؛ دو جلد «رسائل، ا علامیه ها...» و «مکتوبات... شیخ شهید فضل الله نوری»، گردآوری : محمد ترکان؛ «لوایح آقا شیخ فضل الله نوری»، به کوشش هما رضوانی، «رسائل مشروطیت (18 رساله و لایحه درباره ی مشروطیت)»، به کوشش دکتر غلامحسین زرگری نژاد. و نیز: کتب مختلف تاریخ مشروطه نظیردو جلد تاریخ انقلاب ایران نوشته ی ابن میرزا نصرالله تفرشی؛ تاریخ بیداری ایرانیان نوشته ی ناظم الاسلام کرمانی؛ روزنامه ی خاطرات عین السلطنه؛ خاطرات اعظام الوزاره؛ و...
2.سوره ی مائده، آیه ی 3: امروز (روز غدیر خم) دینتان را برایتان کامل ساختم و نعمتم را بر شما تمام نمودم.
3.تمامی آنچه که مردم [در زندگی فردی و اجتماعی خویش] بدان نیازمندند.
4.دیه ی جراحتی است که توسّط شخصی بر بدن کسی وارد آمده است.
5.تا روز [دمیدن شدن] صور اسرافیل، یعنی تا روز پازپسین.
6.در حدّ توان، و آسانترین راههایِ رساننده [ی به مقصود].
7.آیا دین، جز دوستی،[به خداوند و اولیای معظّم وی] می باشد؟
8.احکام نازل شده [از سوی خداوند].
9.تأیید و توضیح بیشتر کلام فوق را، از گفتار امام خمینی می توان شاهد آورد که «فرق اساسی حکومت اسلامی با حکومتهای مشروطه ی سلطنتی و جمهوری» را در این می داند که : «نمایندگان مردم یا شاه، در این گونه رژیمها، به قانونگذاری می پردازند. در صورتی که قدرت مقنّنه و اختیار تشریع، در اسلام، به خداوند متعال اختصاص یافته است. شارع مقدس اسلام، یگانه قدرت مقننه است. هیچکس حق قانونگذاری ندارد و هیچ قانونی بجز حکم شارع را نمی توان به مورد اجرا گذاشت. به همین سبب درحکومت اسلامی، به جای مجلس قانونگذاری... مجلس برنامه ریزی وجود دارد که برای وزارتخانه های مختلف در پرتو احکام اسلام، برنامه ترتیب می دهد و با این برنامه ها کیفیت انجام خدمات عمومی را درسراسر کشور تعیین می کند» (ولایت فقیه، ص53 به بعد).
10.چنانکه کراراً گفته ایم: مقصود شیخ شهید از «آزادی»، در اینجا و هرجای دیگری که از آن به عنوان واژه ای مذموم یاد کرده (و یا تعبیر به «حریّت مطلقه» و «آزادی اروپا» نموده است)، به قرینه ی تقابل به این واژه با واژه ی «عبودیّت»، و قرائن دیگر، به معنی «بی بند و باری»، و «یلگی از قیود و موازین شرعی» است. ر.ک، «دیده بان، بیدار!»، بخش آخر.
پس آن آزادی، با «آزادی در بیان مصالح عامه» و «رهایی از یوغ ظلم و استبداد سیاسی حکّام» ــ که یکی از اجزای عمده و رئیسه ی شعارمعروفِ ملّتمان در انقلاب اسلامی: «استقلال ــ آزادی ــ جمهوری اسلامی» را تشکیل می دهد و شیخ شهید، خود نیز جهت تحقق آن، پرچم نهضت عدالتخانه خواهی را درصدر مشروطه برافراشت ــ اشتباه نشود.
11.قسمت اخیر، البتّه از تقریرات مرحوم آیت الله آخوند رستم آبادی است که در یکی از لوایح ایّام تحصّن شیخ شهید و همرزمانش درحضرت عبدالعظیم علیه السلام منعکس شده است.
12.حاصل معنی آنکه: برشماست که قانون اساسی اسلامی را طلب کنید، باز هم برشماست که قانون اساسی اسلامی را مطالبه نمایید؛ چرا که اصلاح کننده ی امر دین و دنیای شماست.
13.گرفتن [مالیاتِ] یکدهم از آنچه که از زمین می روید.
14.اصناف هشتگانه ی مستحقین دریافت زکات: عوامل استیفای زکات، ورشکستگان، کسانی که (چنانکه کمک مادّی از سوی مسلمین و حکومت اسلامی دریافت دارند) قلوب آنان به سوی اسلام مایل می شود، خدمات عامّ المنفعه در جامعه ی اسلامی، و...
15.شرف اسلام ازدیاد افزایش یافته و شرافت روی شرافت حاصل خواهد گردید و در آن [یعنی در حاکمیّت حدود و احکام الهی اسلام] فواید آشکار نهفته است.
16.اما [پیش گرفتن و اتّخاذ] راههایی که ملّتهای اروپایی، اساس زندگانی فردی و اجتماعی خویش را برآن نهاده اند، به اضمحلال دین و انحطاط اسلام و مسلمین منجر شده و بیم آن می رود که مسلمین ــ و لو بعد از گذشت مدّت زمانی چند ــ دچار مفاسد بسیار شوند.
17.مراد، آزادیِ نوعِ غربی و لیبرالیستی است که معادل آن؛ چنانکه گفتیم، در فرهنگ ما، همان مُباحی مذهبی و بی بند و باری است. ر.ک، دیده بان بیدار!، از همین قلم، بخش آخر.
18.عبارت فوق، قسمتی از «جواب صادر از مجلس مقدّس محترم شورای ملّی ایران» در 3 شعبان 1325 ق، به سؤال مرحوم شیخ و همرزمانش در تحصّن حضرت عبدالعظیم علیه السلام مبنی بر تعریف معنا و مفهوم اصطلاحی مشروطیّت، و تبیین حدود قدرت و مسئولیت مجلس شورا است. برای کلیشه ی سؤال وجواب مزبور، ر.ک، رسائل، اعلامیه ها...، ترکمان، صص 363ــ366.
آن جواب، در حقیقت، اقرار و اعترافی بود که شیخ شهید، زیرفشار مذهبی ــ اجتماعی تحصّن خود و همرزمانش درحضرت عبدالعظیم علیه السلام، و نشر لوایح بیدارگرانه و افشاگرانه در آن سامان، از مجلسیان گرفت و پس از آن به تحصن خود پایان داد.
19.قیام و برپایی آسمانها و زمین، به واسطه ی عدل است.
20.همانا خداوند به عدل و احسان فرمان می دهد.
21.علمای دین، و رجال سیاسی اسلامی.
22.دست به دست.
23.سررشته ی امور اجتماعی و سیاسیِ ملت.
24.اشاره به حدیث معروف «مجاری الأمور و الأحکام علی أیدی العلماء بالله الأمناء علی حلاله و حرامه» که قسمتی است از خطبه ی معروف حضرت سیدالشهداء علیه السلام در منا (تحف العقول، ابن شعبه ی حرّانی، ص 172).
25.برانگیختن
26.اختلافِ شوم.
27.جان گرامی
28.تا جان در بدن داریم.
29.به منظور امتثالِ امر مولا (خداوند) و پرهیز از غرض و هوای نفس.
30.حاصل معنی آنکه: باطل را جز جولان و تاخت و تازی گذرا در میدان هستی نیست.
31.حاصل معنی آنکه: چاره ای جز تفویض و واگذاری امور به حضرت او ــ حقّ متعال ــ نیست... و آنچه که تحمّل مصائب و مشکلات جهاد در راه حق و حقیقت را برای رهروان این طریق آسان می سازد، و آنان را به موفقیّت خویش امیدوار، آن است که: خانه را صاحبخانه ای بیدار و مراقب است.
32.حاصل معنی اینکه: نخستین منزلگاه در طریق علم هدایت، معرفت خداوند جبّار، و واپسین منزل این راه، تفویض تمامی امور به حضرت اوست. پس امرم را به او وا می گذارم که به احوال من و نیز احوال تمامی بندگانش بصیر و بیناست.
33.بار خدایا، دین واهلش را مورد تأیید قرار ده و حامیان شریعت را نصرت فرما!
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}